این پست به صورت هفتگی به روزرسانی می شود و تا تکمیل داستان پرونده این متن وجود خواهد شد.

قسمت اول: زندگی من قبل از اولین پرونده.

"اوایل همه چیز مرتب بود. دخترک شیرین زبانمان که به تازگی شروع به حرف زدن میکرد با خود می نشست و یکسره حرف میزد. یکسالی که گذشت رفتار هایش برایمان نگران کننده می شد مثلا یکهو سر سفره انگار که دنبال چیزی بکند بلند می شد و می دوید و یا مثلا به گوشه ای از اتاق خیره می شد و لبخند میزد و تقریبا همه وقتش را با دوست های خیالی اش میگذراند و بازی و صحبت میکرد. این رفتار هایش علاوه بر اینکه ما را از بابت سلامتی خود فرزندمان نگران می کرد موجب بروز توهمات و بیماری در همسرم هم شده بود. چند بار شده بود که قسم می خورد صدا و حرکات مرا در خانه دیده است و وقتی به حیاط آمده متوجه شده مثلا من یک ساعتی است در طبقه پایین و پیش برادرم بوده ام. با افزایش این اتفاقات چند شاهد دیگر مثل خواهر زن و زن برادرم نیز به قضیه اضافه شدند که صدا هایی عجیب از خانه ما که در طبقه دوم بود شنیده بودند. حتی یکبار برادرم وقتی که ما خانه نبودیم صدای تلپ تلپ و کوبیدن پا از خانه مان شنیده بود و با این تصور که آمده به واحد ما مراجعه کرده بود و متوجه شده بود خانه خالیست و کسی در آن نیست."

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها